سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سزاوارتر مردم به بخشودن ، تواناترشان است به کیفر نمودن . [نهج البلاغه]
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :9
کل بازدید :577144
تعداد کل یاداشته ها : 136
103/2/10
6:16 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
البوغبیش[231]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

روزی کلاغ مادر در زمستانی سرد غذایی نداشت که به جوجه هایش


دهد هر چه قدر دنبال غذا گشت نتوانست چیزی پیدا کند تا اینکه


نگاهی به بچه هایش انداخت اشک از چشمانش جاری شد کلاغ مادر


تکه تکه از گوشت بدنش کند و به جوجه هایش داد تا سیر شوند انقدر


از بدن خود کند تا روزی کلاغ مادر مرد جوجه هایش در جواب گفتند


{خوب شد مرد خسته شدیم از غذای تکراری}

 

 


  
  

ای سقوط بی تعمل / زیر تکبیر مداوم / منتظرشرم قدیمی / ای توالی مقاوم / به کدوم مذهب شومی / که چشات رنگ غروره / میشنوم صدای مرگ و / بی ترحم تووووعبوره /تو خودت خواستی که دنیا به حضوره تو بخنده / این طبیعیه که روحه تو گذشتها بگنده /وقتی تفسیر حضورت بی بها و بی دلیله / تونماینده ی قومی شدی که تنش علیله/ من چرا باید نگام و باچشای تو بسنجم / توگلوت هرضه میخونه / چرا از صدات نرنجم/ بوی یک عقده ی پنهون میاد از کاسه ی چشمات / یک هزاره است که توداری این جنازه رو روی دستات / من خجالت زده ی گناه معصوم تو هستم / تو هماتته طلوعی و من از معجزه خستم

آن سوی دلتنگی ها. آن سوی دلتنگی ها همیشه خدایی هست که داشتنش جبران همه نداشتن 
هاست. 


دوست خوبم 

دعامیکنم که هیچگاه چشمهای زیبای تورا 

درانحصارقطره های اشک نبینم 

دعامی کنم که لبانت رافقط درغنچه های لبخندببینم 

دعامیکنم دستانت که وسعت آسمان وپاکی دریاوبوی بها راداردهمیشه ازحرارت عشق گرم باشد 

من برایت دعامیکنم که گل های وجودنازنینت هیچگاه پژمرده نشوند 

برای شاپرک های باغچه خانه ات دعامیکنم 

که بالهایشان هرگز محتاج مرهم نباشند 

من برای خورشیدآسمان زندگیت دعامیکنم که هیچگاه غروب نکند

این روزهــــایم به تظاهر می گذرد... 
تظاهر به بی تفاوتی، 
تظاهر به بی خیـــــالی، 
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست... اما . . . 
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"

 

 


  
  
خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری

صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری

خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی

بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی

خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا

می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا

خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه

هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه

خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه

نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه

خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات می میره

بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره

خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اون باورت شه

نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه

خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه

تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه

خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن

بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن

خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی

وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی

خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی

از خودت می پرسی یعنی می شه اون بره زمانی؟

خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی

اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی

خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه

بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اون رو ببینه

خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی

کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی

خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه

چقدر از گریه اون شب چشم تو سرش شلوغه

خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون

اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون

خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن

چقدر قشنگه اما واسه ی کسی شکستن

خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت

اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت

خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشه عادت

دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت

خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه

که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه

خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی

تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی

خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی

از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی

خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره

ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره

  
  
<      1   2