وقتی ناراحتی چی آرومت میکنه؟ با صدای خیلی بلند آهنگ گوش بدم و کسی کاری به کارم نداشته باشه
اینم تیام و امیر بردیا
اینم سیاوش اکبر پور و دخترش سارینا
اینم امیر حسین صادقی و خانواده اش
اینم میلاد میداووودی و همسرش و آمیتیس
اینم خسرو همسرش لاله
خب حالا میریم سراغ مصاحبه با امیر حسین صادقی
در خانوادهتان چند فرزند هستید؟- ما پنج فرزند هستیم که دو برادر و دو خواهر دارم. درمجموع خانواده پرجمعیتی هستیم و همیشه خانواده شلوغی داریم.
مادرت امیرمهدی را بیشتر از نوههای دیگرش دوست دارد؟
تو بچه چندم هستی؟
- من بچه وسطی هستم، بچه سومم!
معمولا بچههای وسط مظلوم واقع میشوند، تو هم چنین شرایطی داشتی؟
- اتفاقا من خیلی شیطان بودم و آنقدر اذیت میکردم که همه از دست من عاصی بودند. هیچکس نمیتوانست من را مهار کند و مادرم همیشه دنبال من میگشت و واقعا نمیدانستند از دست من چه کار کنند...
مادرت بین بچههایش فرق نمیگذاشت؟
نه! اصلا، مادرم به تمام بچههایش به یک چشم نگاه میکرد و هیچ فرقی نمیگذاشت. در خانواده ما خبری از تبعیض و فرق نبود. به همین خاطر از این لحاظ هیچ مشکلی نداشتیم و هیچوقت به یکدیگر حسودی نمیکردیم.
رابطه مادر و همسرت چطور است؟
ارتباطشان از من هم بهتر است. خدا را شکر خیلی با هم صمیمی هستند و این مسئله بعضی اوقات به ضرر من تمام میشود!
یعنی دست به یکی میکنند؟!
دقیقا! همکاری آنها بینظیر است و خودم هم نمیدانم باید برای فروپاشی اتحادشان چه کار کنم!
در این مواقع چه کار میکنی؟
فقط شنونده هستم، چون کار دیگری از دستم برنمیآید!
این ارتباطها واقعا صمیمانه است یا شعار میدهی؟!
کاش شعار بود! ]باخنده[ اما واقعیت دارد!
از این مسئله ناراحت هستی؟بهخدا نه! چون اینطوری همه چیز خوب است.
بهترین کادویی که گرفتی، چه بوده است؟
دو تا انگشتر خیلی زیبا از خانمم هدیه گرفتم، اما هر دو تا را گم کردم!
همسرت ناراحت نشد؟
فقط ترجیح داد که دیگر برایم هدیه نگیرد!
وقتی در کرمان بودی دوری از خانواده مخصوصا مادرت سخت نبود؟
همسرم همیشه به مادرم سر میزند و اتفاقا ارتباطش صمیمیتر از عروسهای دیگر با مادرم است!
این مسئله به نفع توهم هست!
مسلما!
هنوز هم خانهپدری، خانه امیدت است؟
بله، همیشه با خواهر و برادرهایم دور هم جمع میشویم تا پدر و مادرم احساس تنهایی نکنند. با اینکه برادرکوچکترم طبقه پایین خانه مادرم زندگی میکند، اما بیشتر حرفهایش را به من میزند و اکثرا به خانه آنها میروم.
مادرت پرسپولیسی است یا استقلالی؟
هیچکدام، هرجا که من باشم طرفدار آن تیم است.
شغل مادرت چیست؟
مادرم خانهدار است و تمام زندگیش را صرف بزرگ کردن فرزندانش کرده است.
امیرمهدی پسرت طرفدار فوتبال هست؟
معتقد است که طرفدار جومونگ است و یک شمشیر دستش میگیرد و میخواهد همه را بکشد! اما از آنجایی که همسرم هم و مربی بسکتبال است دوست داریم، امیرمهدی هم ورزشکار شود ولی فعلا باید شمشیر را از دستش بگیریم!
نکند خودتان شمشیر به دستتان بگیرید؟
خدا نکند! اما بعضی وقتها مجبوریم با امیرمهدی بازی کنیم.
رابطه خواهرها و همسرت هم به این خوبی است؟
حرف ندارد! خانواده ما نمونه است و روابط عالی با یکدیگر داریم خدا را شکر، همه ما ازدواج کردیم و مادرم دیگه غصه سروسامان دادن ما را نمیخورد.
هنوز هم با مادرت درد و دل میکنی؟
سعی میکنم مادرم را درگیر زندگی شخصیام نکنم چون مادرم غصه میخورد. بیشتر درخصوص خوشیها و شادیها با مادرم صحبت میکنم.
غذای مادرت خوشمزدهتر است یا همسرت؟
چه بگویم؟! دستپخت هر دو خوب است. اگر بگویم دستپخت مادرم بهتر است دروغ گفتهام. اما هرکدام دستپخت خودشان را دارند و بعضی وقتها غذای مادرم خوشمزهتر است چون تجربه بیشتری دارد. البته دست پخت ما در همسرم را هم دوست دارم.
سلیقه همسرت را بیشتر قبول داری یا مادر خودت و یا مادر همسرت؟
چون همسرم جوانتر است، سلیقه او را بیشتر میپسندم. ولی خدایی سلیقه همه آنها خوب است.
اگر با همسرت دچار اختلاف شدی با مادرت در میان میگذاری؟
بالاخره در هر خانوادهای مشکل پیش میآید، اما گفتم که ترجیح میدهم خودم حلش کنم تا مادرم را در جریان بگذارم. دعوا نمک زندگی است، خوشبختانه خوشیهای زندگی ما بیشتر است.
نمیدانم! اما حسابی امیرمهدی را تحویل میگیرد و به او بد نمیگذرد.
اگر حرف خاصی باقیمانده، بگو؟
از شما تشکر میکنم